English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3898 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reflex time U زمان بازتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex U بازتاب
reflex U واکنش
reflex U عکس العمل غیرارادی
conditioned reflex U بازتاب شرطی
plantar reflex U بازتاب کف پا
reflex circuit U قوس بازتاب
righting reflex U بازتاب تعادل
prepotent reflex U بازتاب غالب
startle reflex U بازتاب یکه خوردن
flexion reflex U بازتاب خمش
chain reflex U بازتاب زنجیرهای
reflex sight U زاویه یاب منشوردار یاپریسکوپی
reflex sight U دوربین منشوری
reflex reserve U پس مانده بازتاب
psychogalvanic reflex U بازتاب گالوانیکی- روانی
orientation reflex U بازتاب سوگیری
static reflex U بازتاب تعادل
tendon reflex U بازتاب وتری
rooting reflex U بازتاب گونه
rossolimo reflex U بازتاب روسولیمو
sucking reflex U بازتاب مکیدن
stretch reflex U بازتاب کشیدگی
orienting reflex U بازتاب سوگیری
salivary reflex U بازتاب بزاقی
spinal reflex U بازتاب نخاعی
crossed reflex U بازتاب متنافر
cranial reflex U بازتاب جمجمهای
abdominal reflex U بازتاب شکمی
reflex latency U دوره نهفتگی بازتاب
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
reflex arc U کمان بازتاب
pupillary reflex U بازتاب مردمک
achilles reflex U بازتاب اشیل
blinking reflex U بازتاب پلک زدن
reflex arc U قوس بازتاب
reflex force U نیروی عکس العمل
grasping reflex U بازتاب چنگ زدن
babinski reflex U بازتاب بابینکسی
patellar reflex U بازتاب پرش زانو
reflex force U فشارعکس العمل
reflex force U نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
reflex klystron U کلیسترون بازتابی
mass reflex U بازتاب کلی
reflex action U عمل غیر ارادی
consensual eye reflex U بازتاب همخوان چشم
phasic stretch reflex U بازتاب کشش مرحلهای
cutaneous pupillary reflex U بازتاب پوستی مردمک
cutaneous secretory reflex U بازتاب تراوشی پوست
eye blink reflex U بازتاب پلک زدن
bechterev mendel reflex U بازتاب بختریف- مندل
negative movement reflex U بازتاب گریز
positive movement reflex U بازتاب حرکت گرایشی
haab's pupillary reflex U بازتاب مردمکی هاب
knee jerk reflex U بازتاب پرش زانو
main reflex mirror U آینهانعکاساصلی
twin-lens reflex camera U لنزدوتاییانعکاسدوربین
cross section of a reflex camera U قسمتعرضیبازتابتلسکوپ
single-lens reflex camera U دوربینبازتابتکلنزی
single-lens reflex (SLR) camera U دوربینتکلنزی
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
from time to time <idiom> U گاهگاهی
about time <idiom> U زودتراز اینها
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
There is yet time. U هنوز وقت هست.
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
at the same time U در عین حال
at the same time U در ان واحد
at the same time U ضمنا"
It's time U وقتش رسیده که
for the time being <idiom> U برای مدتی
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
on time <idiom> U سرساعت
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
time is up U وقت گذشت
in time <idiom> U قبل از ساعت مقرر
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
at another time U در زمان دیگری
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
take your time U عجله نکن
in no time <idiom> U سریعا ،بزودی
behind time U بی موقع
behind time U دیر
time out <idiom> U پایان وقت
time after time <idiom> U مکررا
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
time in U ادامه بازی پس از توقف
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
many a time U بارها
what time is it? U چه ساعتی است
what is the time? U چه ساعتی است
what is the time? U وقت چیست
all-time U همیشگی
all-time U بیسابقه
all-time U بالا یا پایینترین حد
from time to time U هرچندوقت یکبار
from time to time U گاه گاهی
one-time U پیشین
one-time U قبلی
one-time U سابق
from this time forth U ازاین ببعد
from this time forth U زین سپس
many a time U چندین بار
three-four time U نت
i time U time Instruction
just in time U درست بموقع
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
to know the time of d U اگاه بودن
to know the time of d U هوشیاربودن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to d. a way one's time U وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
in time U بجا
in time U بموقع
in the time to come U اینده
in the time to come U در
in the mean time U ضمنا
in no time U خیلی زود
two time U دو حرکت ساده
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
from this time forth U ازاین پس
for the time being U عجالت
mean time U زمان متوسط
down time U مرگ
down time U زمان تلف
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
down time U وقفه
down time U زمان تلفن شده
down time U مدت از کار افتادگی
Our time is up . U وقت تمام است
once upon a time U روزگاری
One by one . One at a time . U یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
out of time U بیموقع
out of time U بیگاه
out of time U بیجا
one at a time U یکی یکی
once upon a time U یکی بودیکی نبود
mean time U ساعت متوسط
four-four time U چهارهچهارم
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
two-two time U نتدودوم
time will tell U در آینده معلوم می شود
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
off time U وقت ازاد
What time is it?What time do you have? U ساعت چند است
off time U مرخصی
old time U قدیمی
on time U مدت دار
At the same time . U درعین حال
once upon a time U روزی
all the time <idiom> U به طور مکرر
time U روزگار
time U تایم
time U فرصت
time U فرصت موقع
specified time U وقت معین
time U ساعتی
time U زمانی موقعی
time U مرورزمان را ثبت کردن
time U مدروز
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
time U عهد
time and again U بکرات
time and again U چندین بار
time U مدت
there is a time for everything U دارد
there is a time for everything U هرکاری وقتی
time U وقت معین کردن
time U متقارن ساختن
time U دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time U وقت قرار دادن برای
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time U ثیر قرار میدهد
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
she is near her time U وقت زاییدنش نزدیک است
some time or other U یک روزی
some time or other U یک وقتی
some time U مدتی
time U TIفرمان E
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1time is prceious it has great
2برنامه استخر
1امیدوارم جوش باشی
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1Waste of time & money if you can't man
1مدت زیادی است از شما بی خبرم
1for some time i did not have to speak much.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com